اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث

پدیدآورجواد ایروانی

نشریهالهیات و حقوق

شماره نشریه14

تاریخ انتشار1389/12/07

منبع مقاله

share 1641 بازدید
اخلاق اقتصادی از دیدگاه قرآن و حدیث

جواد ایروانی(1)
چکیده :

«اخلاق اقتصادی» بخشی از آموزه‏های اسلامی است که از یکسو، مؤلفه‏های رشد و توسعه اقتصادی و رفاه عمومی را ارائه می‏کند. از سوی دیگر، شیوه‏ها و عناصر مقابله با مفاسد و سالم‏سازی فعالیتهای اقتصادی را برمی‏نمایاند و بستر لازم را برای رشد معنوی و سعادت ابدی انسان نیز فراهم می‏سازد.
این نوشتار، پس از اثبات رابطه اخلاق با اقتصاد و نقد مبانی سرمایه‏داری، مبنی‏بر جدایی آن دو، مهم‏ترین عناصر اخلاق اقتصادی را در سه بخش «تولید»، «توزیع» و «مصرف» مورد بررسی قرار می‏دهد. «تحلیل اخلاق کار و تولید» و «بررسی نقش ارزشهای معنوی در رشد اقتصادی»، «تبیین شیوه‏های مقابله فرهنگی با زمینه‏ها و آثار فقر و تکاثر»، «تبیین اصول حاکم بر اخلاق تجارت» و «معیارهای تعیین الگوی مصرف» از مباحث این نوشتار است.

کلمات کلیدی :

قرآن، حدیث، اخلاق، اقتصاد، مکاتب اقتصادی، مکتب اقتصادی اسلام.

مقدمه

رشد اقتصادی در کنار سالم‏سازی فعالیتها و مقابله با مفاسد از یکسو و گسترش عدالت اجتماعی و برخورداری عموم مردم از رفاه نسبی از سوی دیگر، از مهم‏ترین دغدغه‏های عصر حاضر در غالب جوامع، از جمله جامعه ماست. این در حالی است که مهم‏ترین شیوه‏ها و عناصر دستیابی به آنها در آموزه‏های اسلامی ارائه شده است. آن‏سان که توجّه به آنها در برنامه‏ریزیهای اقتصادی و نهادینه کردن آنها در فرهنگ عمومی، به یقین می‏تواند تمدن سترگ اسلامی را احیا کند و رفاه و آسایش عمومی را به ارمغان آورد.
از کارآمدترین ایده‏های اسلام در این موضوع، «آمیختن ارزشهای اخلاقی با اقتصاد» به هدف تأمین رفاه مادّی و سعادت اخروی انسان است. مراد از «اخلاق اقتصادی»، مجموعه‏ای از صفات و رفتارها به منظور دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و مطلوب، سالم‏سازی فعالیتهای اقتصادی و مصرف بهینه است و فرد مسلمان در پرتو اعتقادات دینی، خود را ملزَم به انجام دادن یا ترک کردن آنها می‏داند.
تحقیق در این موضوع، از دو جهت ضروری به نظر می‏رسد:
1. عناصر اخلاقی‏ـ اقتصادی اسلام، در صورت تحقّق عینی، نقش تعیین‏کننده‏ای در عرصه رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و تعیین الگوی مصرف بهینه ایفا می‏کند و کارآیی اقتصاد مبتنی بر ارزشها را در عصر حاضر، نمودار می‏سازد.
2. تحقیق در این موضوع، سابقه زیادی ندارد و به طور کلّی، تاکنون کاری اساسی در این باره انجام نشده است.(1)

رابطه اخلاق با اقتصاد

تا قرن پانزدهم میلادی، تجزیه و تحلیلهای اقتصادی، بر پایه اخلاق صورت می‏گرفت. از آن پس، به‏ویژه از زمان آغاز استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه، اقتصاد نیز به تدریج از اخلاق فاصله گرفت(1) تا آنجا که بسیاری از مکاتب اقتصادی پس از قرن شانزدهم میلادی، به‏ویژه پیروان مکتب «سوداگرای»، «فیزیوکرات»ها و بیشترِ «کلاسیک»ها،(2) هرگونه ارتباط اخلاق و ارزشهای معنوی با رفتارهای اقتصادی را به صراحت انکار کردند.(3) از این رو، «جدایی اخلاق از اقتصاد»، نظریه غالب در عصر حاضر است.

مبانی نظریه جدایی اخلاق از اقتصاد

به طور کلّی، مبانی و ادلّه منادیان جدایی اخلاق از اقتصاد را می‏توان در دو مورد خلاصه کرد.

دلیل اوّل

غالب اقتصاددانان معاصر بر این باورند که پدیده‏های عینی و فعالیتهای اقتصادی انسان، بسان دیگر رخدادهای فیزیکی، تابع قوانین طبیعی و روابط علمی مشخصی است(4) که با روش تجربی قابل بررسی است. در نتیجه، مسائل ارزشی و اخلاقی به اعتبار تجربه‏ناپذیری آنها، از قلمرو تحلیلهای علمی اقتصادی خارج است؛ چرا که با روش «علمی» نمی‏توان آنها را اثبات یا نفی کرد.
بر همین اساس، علم تجارت که تا سده‏های پیش، با بحثهای ارزشی و اخلاقی همراه بود،(1) مفاهیم ارزشی خود را از دست داد و جای آن را مطالب عینی و توصیفی گرفت.(2)

نقد دلیل اوّل

این دلیل از چند نظر مورد نقد است:
نخست آنکه پدیده‏های فیزیکی و رفتارهای اقتصادی، با یکدیگر در این نکته اشتراک دارند که بر همه آنها، نظام علّی و معلولی حاکم است،(3) ولی میان این دو، تفاوت عمده‏ای وجود دارد. بر پدیده‏های فیزیکی رابطه علیّت «جبری» حاکم است، در حالی که بر رفتارهای اقتصادی رابطه علّیت بر اساس «اختیار و اراده» حاکم است؛(4) زیرا همواره یک طرف این رابطه، انسان و رفتارهای اختیاری اوست که کم و بیش از ارزشها و باورهای شخص متأثر است؛(5) بنابراین، چگونه می‏توان مبانی جهان‏بینی و ارزشی فرد را در تحلیلهای اقتصادی نادیده گرفت؟!
دوّم اینکه استدلال یاد شده، به فرض صحّت، صرفا جدایی اخلاق از «علم اقتصاد»(1) را ثابت می‏کند و این، به معنای بیگانه بودن اخلاق از «مکتب اقتصادی»(2) نیست؛ چرا که بی‏تردید، اصول اساسی مکتب اقتصادی، تحت تأثیر مسائل جهان‏بینی و مبانی اخلاقی شکل می‏گیرد؛ برای مثال، فردی که در اخلاق، پیرو مکتب لذّت‏گرایی است و سعادت را در نفع شخصی می‏داند،(3) هیچ‏گاه نمی‏تواند در اقتصاد، طرفدار مکتب سوسیالیسم باشد که انگیزه نفع شخصی را ویرانگر تلقّی می‏کند.(4)

دلیل دوم

به نظر می‏رسد، مهم‏ترین دلیل رویکرد اقتصاددانان سده‏های اخیر به نظریه جدایی اخلاق و ارزشها از اقتصاد، نوع نگرش آنان نسبت به انسان و جایگاه او در نظام هستی است. نگرشی که پس از رنسانس، بر اساس اندیشه‏های انسان‏محوری شکل گرفت و به جدایی دین از اجتماع و اخلاق از حقوق و اقتصاد منجر شد. مهم‏ترین مبانی جهان‏بینی و انسان‏شناختی مکتب سرمایه‏داری، به عنوان مکتب رایج، عبارت است از:
1. «اصل فلسفی دئیسم» (الهیات طبیعی)(1): که نتیجه آن، اتّکای به عقل به جای وحی، نفی ارتباط خدا با جهان و جدا شدن انسان از آموزه‏های ادیان الهی است.(2)
2. «اصل ناتورالیسم» (طبیعت گرایی)(3): حاکمیت قوانین طبیعی بر جهان و در نتیجه، لزوم رهایی اقتصاد از تمامی قیدهای محدودکننده.(4)
3. «اصالت انسان» (اُمانیسم)(5): تکیه بر تجربه‏ها، افکار و تمایلات انسان به عنوان ملاک شناخت حقیقت و معیار خوب و بد.(6)
4. «اصالت فرد»(7): اعطای ارزش بیشتری به فرد در قبال اجتماع و آزاد گذاردن افراد در کسب حدّاکثر نفع شخصی.(8)
5 . «اصل اخلاقی فایده‏گرایی»: مطلوبیت افزایش سود و لذّت فردی به عنوان هدف رفتار آدمی.(9)
بنابراین، انسان در نظام سرمایه‏داری، موجودی بُریده از خدا و آموزه‏های وحیانی و بدون اصالت و مرجع تعیین ارزشهاست و پیوسته، تابع امیال و لذّتهای نفس است؛ از این رو، از احکام و ارزشهای مبتنی بر وحی و الزامات اخلاقی برای رفاه دیگران یا جلب خوشنودی خداوند، سخنی به میان نمی‏آید.
مکتب سوسیالسیم نیز بر پایه «اصل ماتریالیسم»(1) و «جبر تاریخ»(2) استوار است؛ از این رو، به رغم توجّه سوسیالیستهای غیر مارکسیست به اخلاق،(3) این مسئله ممکن نیست، گستردگی و ضمانت اجرایی لازم را دارا باشد.

نقد دلیل دوم

مکتب اقتصادی اسلام، دارای مبانی جهان‏بینی و انسان‏شناختی کاملاً متفاوت از دیگر مکتبهاست که پیوند اخلاق را با اقتصاد اجتناب‏ناپذیر می‏داند.
در این دیدگاه، خداوند، محور و کانون عالم هستی است و رابطه او با جهان و انسان، بر اساس رابطه «خالقیت»،(4) «ربوبیت»،(5) «مالکیت»(6) و «رازقیّت»(7) استوار است. در این بینش، انسان، جانشین خداست(8) و طبیعت با تمام ثروتها و امکاناتش به عنوان «امانت»(9) در اختیار بشر قرار گرفته و او موظّف است، فعالیتهای اقتصادی خود را در چارچوب احکام و ارزشهای الهی به سامان رساند. «هدفداری»،(1) «مسئول بودن»،(2) «اختیار»،(3) «برخورداری از حیات جاوید»(4) و «دو بُعدی بودن» (بُعد مادی و معنوی)، از دیگر مبانی انسان‏شناختی در مکتب اسلام است. اصل اخیر (دو بعدی بودن انسان) از مهم‏ترین اصولی است که ارتباط «اخلاق» را با «اقتصاد» الزامی می‏سازد؛ زیرا از دیدگاه قرآن، سرشت آدمی در بُعد مادّی، از «خاک تیره» و در بُعد معنوی، از «روح الهی»(5) است؛ از این رو، نیازها و تمایلات انسان نیز دو گونه است و تکامل او نیز در گرو رشد مطلوب هر دو بُعد می‏باشد. نادیده انگاشتن بُعد معنوی و روحی، آن گونه که محصول مبانی مکتب سرمایه‏داری است، آدمی را از مقام والای خود تنزّل می‏دهد و «انسان اقتصادی مطرود» از دیدگاه اسلام را شکل می‏دهد. برخی از ویژگیها و نشانه‏های رفتاری چنین انسانی این گونه است:
1. پیوسته، سود مادّی خویش را بر منافع دیگران ترجیح می‏دهد؛ از این رو، خسیس و خودخواه است: «و کان الإنسان قتورا».(6)
2. نمی‏تواند یا نمی‏خواهد منافع واقعی و درازمدّت خویش را در نظر گیرد: «بل تحبّون العاجلة* و تذرون الآخرة».(7)
3. سخت شیفته مال و ثروت است: «و إنّه لحبّ الخیر لشدید».(8)
4. کم‏ظرفیت و کم‏طاقت است؛ از این رو، در مواجهه با مشکلات اقتصادی، بی‏تابی می‏کند و به هنگام گشایش و رفاه، بخل می‏ورزد: «إنّ الإنسان خلق هلوعا* إذا مسّه الشرّ جزوعا* و إذا مسّه الخیر منوعا».(9)
5 . در صورت توانگری، سرکشی می‏کند: «إنّ الإنسان لیطغی* أن رآه استغنی»،(10)
برخود می‏بالد و بر دیگران فخر می‏فروشد: «إنّه لفرح فخور».(1)
در مقابل، انسانِ «تربیت یافته، تزکیه شده و اخلاق‏مدار» قرار دارد که خلیفه خدا،(2) معلّم و مسجود فرشتگان،(3) و برخوردار از کرامتی ویژه(4) و مقامی بس ارجمند است و از دیدگاه اسلام، «انسان اقتصادی مطلوب» به شمار می‏رود. ویژگیهای چنین انسانی که در مقابل ویژگیهای انسان اقتصادی مطرود قرار دارد، چنین است:
1. با منافع دیگران هماهنگ، بلکه در موارد لازم، آن را بر منفعت شخصی خودش مقدّم می‏دارد: «و یؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خصاصة»(5).
2. دلداده و وابسته به ثروتش نیست، بلکه آن را در مسیر رضایت الهی: «ینفقون أموالهم ابتغاء مرضات اللّه‏»(6) و خدمت به نیازمندان: «و فی أموالهم حقّ للسائل و المحروم»(7) به کار می‏گیرد.
3. متین و خویشتن‏دار است. در برابر نابسامانیهای اقتصادی و مشکلات زندگی، شکیبایی می‏ورزد: «و الصابرین علی ما أصابهم»(8) و هنگام رفاه و آسایش، طغیان نمی‏کند و به سرمستی و شادمانی و فخرفروشی آلوده نمی‏شود: «إنّه لفرح فخور* إلاّ الذین صبروا و عملوا الصالحات»(9).
4. آینده‏نگر و دارای بینشی عمیق است؛ از این رو، دارایی خویش را در «سودایی مقدس»، وسیله‏ای برای نیل به منافع درازمدّت و سود و لذّت پایدار قرار می‏دهد: «إنّ الذین یتلون کتاب اللّه‏ و أقاموا الصلاة و أنفقوا ممّا رزقناهم سرّا و علانیةً یرجون تجارة لن تبور* لیوفیّهم أجورهم و یزیدهم من فضله»(10).
بی‏تردید، دستیابی به چنین اوصاف و شخصیتی، جز در پرتو آموزه‏های اخلاقیِ مبتنی بر وحی و تزکیه نفس(11) امکان‏پذیر نیست و این مهم که همان تربیت و هدایت انسانها به سوی کمال و تعالی است، هدف اصلی نظام اقتصادی اسلام به عنوان بخشی از مجموعه دین است و بدین‏سان، پیوند ناگسستنی اخلاق با اقتصاد آشکار می‏گردد.
برای روشن کردن بیشتر این پیوند و آثار آن، آموزه‏های اسلامی را در سه بخش «اخلاق کار و تولید»، «اخلاق توزیع و تجارت» و «اخلاق مصرف» به اختصار بررسی می‏کنیم.

اخلاق کار و تولید

امروزه نظریه‏پردازان اقتصاد و توسعه بر این باورند که از میان سرمایه‏های‏فیزیکی ، تکنولوژی و انسانی، آنچه بیش از همه در مسیر تحوّلات تمدّن بشری، مهم و مؤثر است، «متغیر کلان سرمایه انسانی و بهره‏وری صحیح از آن» می‏باشد.(1) از سوی دیگر، عامل زیربنایی تحوّلات صنعتی و اقتصادی، «تغییر خصلت اخلاقی و فرهنگی و وجود تصوّرات عمومی درست از مفاهیم اساسی توسعه، همچون کار و زمان» است.(2)
آموزه‏های اسلامی، بیش از هر مکتب و اندیشه‏ای، به ارزش و اخلاق کار، اهتمام ورزیده است که در صورت ارائه صحیح و نهادینه شدن آن در فرهنگ عمومی، تحوّلات ژرفی را در جهت تکامل اخلاق کار و رشد اقتصاد ملّی(3) موجب می‏شود.

جایگاه کار و تولید در قرآن و حدیث

با آنکه کار نزد بسیاری از نژادهای بشری در روزگاران گذشته، امری سخت، سخیف و مخصوص برده‏ها به شمار می‏رفته است،(1) در معارف اسلامی، کار و فعالیتهای تولیدی، جایگاهی بس ارجمند دارد؛ قرآن کریم در آیه‏های فراوانی یادآوری می‏کند که خداوند، منابع و امکانات تولید را در اختیار انسانها قرار داده و با تأکید بر تصرّف در عوامل تولید، آنان را به آباد کردن زمین و برطرف کردن نیازهای‏معیشتی خود، تشویق کرده است و می‏فرماید: «هو أنشأکم من الأرض و استعمرکم فیها»(2)؛ «اللّه‏ الذی سخّر لکم البحر لتجری الفلک فیه بأمره و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون* و سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الأرض جمیعا منه»(3).
مصداق بارزِ «ابتغاء فضل» در این گونه آیه‏ها، «فعالیتهای تولیدی» است. افزون بر اینها، آیه‏هایی که به «فراهم‏سازی زمینه تولید»(4) اشاره دارند و نیز آیه‏هایی که به «مطلق تصرّف»(5) یا «آمادگی همه‏جانبه»(6) فرمان می‏دهند، نیز به گونه التزامی، بر مطلوبیت فعالیتهای تولیدی دلالت دارند.(7)
روایتهایی که دیدگاه اسلام را در این باره مشخص کرده‏اند، نیز از تنوع و گستردگی ویژه‏ای برخوردارند: «ارزش‏گذاری معنوی فعالیتهای تولیدی»،(8) «تبیین ارزش مادّی کار(9) و فلسفه و آثار آن»،(10) و «تشویق عملی به کار و تولید در سیره معصومان»،(1) بخشی از این آموزه‏هاست. از مجموع این آموزه‏ها در این زمینه، نکات ذیل استفاده می‏شود:
1. در نظام ارزش‏گذاری اسلام، کار و تولید، نه امری صرفا مادّی، بلکه عبادتی بزرگ و دارای ارزش ذاتی است؛ بدین معنا که کار و تولید، صرفا مقدّمه کسب کردن سود و درآمد یا ضرورتی برای جلوگیری از فقر نیست، بلکه نفس کار کردن به سبب آثار مثبت اقتصادی، روحی و اخلاقی آن مطلوب است؛ از این رو، انسان در عین توانگری و بی‏نیازی، موظّف به کار و تلاش است(2) و در عین حال، ارزش آن، به رعایت اخلاق کار منوط می‏باشد.
2. حقّ تولید و بهره‏برداری از زمین و امکانات آن، برای تمام انسانهاست، نه گروهی خاص.(3)
3. کار و تلاش با اخلاق و دینداری، رابطه‏ای متقابل دارد؛ کار، بستر مناسبی‏برای رشد فضیلتهای اخلاقی و یاور انسان در دینداری است(4) و در مقابل، گزاره‏های اخلاقی و آموزه‏های دینی، مشوّق و زمینه‏ساز کار بیشتر است.
4. بیکاری، افزون بر رکود اقتصادی، آثار مخرّبی نیز بر جسم، جان و اخلاق آدمی وارد می‏کند و زمینه بروز «مفاسد اخلاقی و اجتماعی» و «سلب نشاط زندگی»(5) را فراهم می‏سازد.

اخلاق کار از دیدگاه اسلام

قبلاً اشاره شد که ارزش کار و تولید در اسلام، به رعایت اخلاق و ارزشهای دینی در این عرصه منوط است. عناصر اخلاقی کار و تولید در آموزه‏های دینی بسیار گسترده است. تحقّق عینی این عناصر، از یکسو، زمینه‏ساز گسترش و بهینه‏سازی فعالیتهای تولیدی و در نتیجه رشد اقتصادی است و از سوی دیگر، ضمن جهت‏دهی به فعالیتها و سرمایه‏گذاریها، سالم‏سازی آنها را موجب می‏شود. برخی از مهم‏ترین این عناصر به همراه کارکرد اقتصادی ـ اخلاقی آنها چنین است:

1. هدفمندی و انگیزه سالم

در نگرش اسلام، هدف نهایی انسان، تکامل در پرتو نیل به قرب الهی است؛(1) از این رو، هدف نهایی نظام اقتصادی اسلام، فراهم کردن زمینه‏های لازم برای دستیابی افراد به کمال مطلوب است. برای تحقّق این هدف، یکسری «اهداف میانی» مطرح می‏گردد که از یکسو، به عنوان انگیزه‏های فعالیتهای تولیدی فرد مسلمان تلقّی می‏شود و از سوی دیگر، مقدمه نیل به هدف نهایی است.
«انجام دادن وظایف عبادی»،(2) «تأمین نیازهای زندگی(3) و رسیدن به رفاه نسبی»،(4) «خودکفایی و اقتدار جامعه»،(5) و «مشارکت در خدمات اجتماعی»(6) از مهم‏ترین اهداف فرد مسلمان در کار و تولید است.
تفاوت در هدفها و انگیزه‏ها، یکی از وجوه تمایز کار و تولید در مکتب اقتصادی اسلام با مکتب سرمایه‏داری است؛ چرا که در مکتب سرمایه‏داری، هدف از تولید، صرفا افزایش دادن سود و درآمد است؛(7) از این رو، مجالی را برای اندیشیدن در ارزشها و رعایت محدودیتهای اخلاقی در کار و تولید باقی نمی‏گذارد.

2. وجدان کاری

«وجدان کاری» به معنای «گرایش به انحام دادن صحیح کار و وظایف شغلی، بدون نظارت مستقیم» است(1) که از نشانه‏های آن، انجام کار بیشتر و بهتر، کنترل درونی و مسئولیت‏پذیری است.(2) عواملی چند بر ایجاد و تقویت وجدان کاری مؤثر است که در متون دینی، مورد توجّه و تأکید قرار گرفته است؛ «اصلاح نگرش» (نفی پاره‏ای از پندارهای نادرست و خرافی درباره سرنوشت انسان و جوامع(3))، «رضایتمندی از کار» (از طریق تبیین ارزش معنوی و اجتماعی و آثار کار)، «آموزش و الگوسازی»،(4) «تقویت احساس مسئولیت»(5) و «توجّه دادن جامعه به پی‏آمدهای ضعف وجدان کاری»(6) از این عوامل است.

3 و 4. تخصص و تعهّد

«تخصّص و تعهّد»، دو ویژگی اساسی نیروی کار و مدیریت است که در آموزه‏های دینی، به شدّت مورد تأکید است، به گونه‏ای که ممکن نیست هیچ‏یک بدون دیگری، ملاک ارزیابی و مطلوبیت باشد: «إنّ خیر من استأجرت القویّ الأمین»(7)؛ «قال اجعلنی علی خزائن الأرض إنّی حفیظ علیم».(8)
در بینش اقتصادی اسلام، «متعهّد غیر متخصّص» در ردیف «متخصّص خائن» قرار می‏گیرد. امام صادق علیه‏السلام در این باره می‏فرمایند: «ما أبالی ائتمنتُ؛ خائنا أو مضیّعا»(1)؛ از این رو آگاهی از دانشهای هر زمان و افزایش تخصّص، در کنار پاکی و تعهّد، از وظایف دینی نیروی کار است، به گونه‏ای که تعهّد او اقتضا می‏کند، از پذیرش کاری که تخصّص و توان آن را ندارد، خودداری ورزد.

5 . انضباط کاری

نظم و انضباط و مدیریت زمان، از مهم‏ترین عوامل بهره‏برداری بهینه از سرمایه‏هاست؛ از این رو، علاوه بر تأکید بر رعایت نظم،(2) شاخصه‏های انضباط در فعالیتهای اقتصادی نیز مورد تأکید است.
برخی از این شاخصه‏ها عبارت است از: «تقسیم وقت»،(3) «تقسیم کار بر اساس توانمندیها و تخصّص افراد»،(4) «رعایت میانه‏روی در کار با پرهیز از سستی یا حرص و آزمندی»(5) و «رعایت میانه‏روی به هدف پاسداشت سلامت جسمی و روحی و رسیدگی به سایر وظایف».
افزون بر این موارد، ارزشهای اخلاقی ـ اقتصادی دیگری نیز در عرصه کار و تولید، در آموزه‏های دینی مورد تأکید است(6) که تفصیل آنها مقال دیگری را می‏طلبد.

نقش ارزشهای معنوی در رشد اقتصادی

بی‏تردید، هدف ارزشهای اعتقادی و اخلاقی در گام نخست، بازسازی و تکامل روحی انسان و تهذیب نفس اوست. با این حال، ارزشهای مبتنی بر جهان‏بینی دینی (در صورت تحقّق عینی و عدم تحریف آن) تأثیر تعیین‏کننده‏ای در پیشرفت اقتصادی افراد و جوامع دارد. این نکته یادکردنی است که اعتقاد به تأثیر معنویات بر اقتصاد، هرگز به معنای نفی یا تضعیف نقش اسباب مادّی نیست، بلکه مقصود این است که در کنار عناصر مادّی همچون سرمایه، تکنولوژی و نیروی کار ماهر؛ و عوامل معنوی مانند اعتقادات دینی صحیح و اخلاق و اعمال نیک نیز در رشد اقتصادی مؤثر است.
تأثیر باورها و رفتارهای ارزشی و ضد ارزشی بر رشد و رکود اقتصادی، به سه گونه قابل تحلیل است:

الف) تأثیرهای غیبی

در جهان‏بینی اسلامی، همه پدیده‏ها به «علّة العلل» و «موجد حقیقی»؛ یعنی خداوند متعال باز می‏گردد. اوست که به واسطه «اسباب»،(1) تمام پدیده‏ها را ایجاد می‏کند. این اسباب، در اسباب مادّی و طبیعی منحصر نیست، بلکه عواملی معنوی نیز در ایجاد پدیده‏ها تأثیر دارد که از قلمرو مشاهده، اندیشه و دانش بشری خارج است و تنها با کمک آموزه‏های وحیانی کشف و اثبات می‏گردد؛(2) برای نمونه، از دیدگاه قرآن و حدیث، «استغفار» یکی از عوامل رشد و فزونی عوامل تولید و رفاه اقتصادی است: «استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا* یرسل السماء علیکم مدرارا* و یمددکم بأموال و بنین و یجعل لکم جنّات و یجعل لکم أنهارا»(3) هر چند بخشی از تأثیرات اقتصادی استغفار که ناشی از ترک آلودگیهای اخلاقی و رفتاری و تحقّق استغفار عملی(1) است، برای ما قابل فهم است، لکن ظاهر متون دینی از آن حکایت دارد که تأثیر غیبی و پنهانی آن، بسیار عمیق‏تر است؛ چرا که از یکسو، از آن به عنوان «عامل بارش باران فراوان»، «جاری شدن رودها» و «فزونی فرزندان» (نیروی انسانی) یاد شده که معمولاً از اختیار بشر خارج است؛ از سوی دیگر، بر اساس متون روایی، حتی استغفار لفظی نیز به گونه‏ای تأثیرگذار است.(2)
نقش ارزشهای معنوی دیگر همچون «انگیزه سالم»،(3) «نماز»،(4) «دعا»(5) و «قرائت قرآن»(6) در رشد اقتصادی نیز برای این منظور قابل تحلیل است.

ب) تأثیرهای مستقیم

ارتباط بسیاری از ارزشها و ضد ارزشها با رشد و رکود اقتصادی، کاملاً ملموس و طبیعی است؛ برای نمونه، قرآن کریم، «تقوای جمعی ملّتها» را عامل رشد و رفاه اقتصادی و «تقوای فردی» را عامل فزونی روزی و خلاصی از مشکلات می‏داند: «و لو أنّ أهل القری آمنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الأرض»(7)؛ «و من یتّق اللّه‏ یجعل له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب».(8)
تقوا در حقیقت، همان تعهّد درونی برای انجام دادن وظایف و ترک کردن محارم الهی است.(9) تحقّق تقوای اقتصادی به ترک آلودگیها (هواپرستی و تن‏پروری، خیانت، احتکار و دروغ) و تقویت ارزشها (احساس مسئولیت، وجدان کاری، صبر و استقامت، نظم و...) منوط است که از عناصر مهم دستیابی به رشد و رفاه اقتصادی هستند. ضمن آنکه تأثیرهای غیبی و پنهانی تقوا بر افزایش روزی و رشد اقتصادی نیز با توجّه به ظاهر آیه‏های 2 و 3 سوره طلاق ثابت می‏شود.(1)

ج) تأثیرهای غیر مستقیم

پاره‏ای از ارزشها و ضد ارزشها، هر چند ظاهرا با فعالیتهای اقتصادی ارتباط مستقیمی ندارد، در واقع، زمینه رشد یا رکود اقتصادی را فراهم می‏سازد؛ برای مثال، تقویت «فرهنگ انفاق» به توزیع عادلانه ثروت در جامعه کمک می‏کند. بنا بر بررسیهای تجربی در بسیاری از کشورهای توسعه‏یافته، تعدیل و توزیع ثروت بر رشد اقتصادی تأثیر مثبتی دارد.(2)
به طور کلّی، ارتباط با خدا و گرایش به معنویات و فضیلتهای اخلاقی، ضمن تأمین آرامش روحی افراد وتقویت همگرایی اجتماعی وتثبیت امنیت سرمایه‏گذاری بستر مناسبی را برای رشد و شکوفایی اقتصادی فراهم می‏سازد. بدین علّت است که افزون بر عناصر پیش‏گفته، از «ایمان»،(3) «شکر»،(4) «امانت و صداقت»(5) و «انفاق»(6) به «عوامل رشد اقتصادی» و از «کفران نعمت»،(7) «ظلم»(8) و «ربا»(9) به «عوامل رکود اقتصادی» یاد شده است.(1)
ذکر این نکته نیز لازم است که در نگاهی سطحی، به‏ویژه از منظر اقتصاد معاصر، عناصری همچون زهد و قناعت، از عوامل رکود اقتصادی به شمار می‏رود؛ چرا که میل به افزایش سود مادّی از ضروریات و پیش‏نیازهای انگیزشی رشد اقتصادی است، درحالی که زهد و قناعت، آدمی را به اِعراض از سود و ثروت و رضایت به حدّاقل امکانات دعوت می‏کند! توجّه به مفاهیم صحیح و کارکرد این عناصر نشان می‏دهد که عناصر یاد شده، نه‏تنها عامل رکود اقتصادی نیست، بلکه بر اساس متون دینی، در شمار عوامل رشد اقتصادی قلمداد می‏گردد. از مجموع آموزه‏های دینی برمی‏آید که زهد به طور کلّی، دارای دو بُعد است:
1. «بُعد روحی»: یعنی دل نبستن و شیفته نشدن به مظاهر مادّی، نه محرومیت از امکانات مادّی.(2)
2. «بُعد عملی»: یعنی برداشت کم برای بازدهی زیاد.(3)
«زهد عملی» مربوط به صرفه‏جویی در مصرف است و هرگز عرصه تولید را شامل نمی‏شود،(4) در نتیجه، معلوم می‏شود که تفسیر زهد به «ترک فعالیتهای اقتصادی»، برداشتی انحرافی و ویرانگر از این عنصر سازنده است.
توصیه به «قناعت» در آموزه‏های دینی نیز به هدف ایجاد کردن یک ویژگی مثبت در شخصیت انسان است که موجب رضایت‏مندی و لذّت‏یابی انسان از حدّاقلهای زندگی می‏شود(5) و به صورت ترک آزمندی و زیاده‏خواهی نمود می‏یابد.
به خوبی روشن است که آرامش روانیِ ناشیِ از این گونه فضیلتها(1) در کنار اثرات عملیشان در عرصه مصرف، خود زمینه‏ساز رشد اقتصادی است.(2)

اخلاق توزیع و تجارت

مشکل اساسی اقتصاد، از دیدگاه مکتب سرمایه‏داری، «کمبود نسبی منابع طبیعی»(3) و از دیدگاه مارکسیسم، «مشکل تضادّ بین شکل تولید و روابط توزیع»(4) است. ولی از منظر اسلام، مشکل اساسی اقتصاد، به «خود انسان و ظلم و کفران او»(5) برمی‏گردد. ظلم او در عرصه اقتصادی به شکل توزیع نابرابر ثروت و نیز مبادلات ناسالم نمود می‏یابد و کفران او، به شکل اِهمال منابع طبیعی تولید و مصرف نادرست است؛ از این رو، بخشی‏از آموزه‏های اخلاقی ـ اقتصادی اسلام، به دو عرصه «توزیع ثروت» و «توزیع کالاها و خدمات» (مبادلات) اختصاص دارد:

الف) توزیع ثروت

توزیع نابرابر ثروت و امکانات، از مهم‏ترین مشکلاتی است که اغلب جوامع بشری و از جمله کشور ما از آن رنج می‏برد.(6) آموزه‏های اسلامی، به هدف برقراری عدالت اقتصادی و مقابله با فقر و زراندوزی (تکاثر)، شیوه‏هایی را ارائه نموده است که یکی از آنها «مقابله فرهنگی با خاستگاهها و پی‏آمدهای فقر و تکاثر در قالب ارائه اخلاق اقتصادی» است.
تحقّق اخلاق اقتصادی و رفتارهای برخاسته از آن که در ادامه می‏آید، بر یک سلسله اصول اعتقادی و زیرساختهای معرفتی جامعه اسلامی مبتنی است که مهم‏ترین این اصول سه مورد است:
1. اصل مالکیت خداوند و جانشینی و امانتدار بودن انسان.
2. اصل عدالت،(1) نفی افراط و تفریط مالی (فقر و تکاثر) و لزوم برخورداری «تمام مردم» از «همه امکانات»(2) با پذیرش اختلافی معقول در سطح برخورداری.(3)
3. اصل اخوّت(4) که در عرصه اقتصادی، به شکل مواسات مالی(5) و نیز ایثار مالی،(6) به شدّت مورد تأکید است.

توزیع نابرابر ثروت و مقابله با آن از نگاه اخلاقی

با توجّه به پی‏آمدهای ناگوار فقر و تکاثر در ابعاد گوناگون، از جمله آثار منفی‏روحی و اخلاقی آنها،(7) آموزه‏های دینی با طرح شیوه «مقابله فرهنگی با فقر و تکاثر و آثار آنها» تلاش می‏کند تا از یکسو زمینه عدالت اقتصادی را فراهم سازد و از سوی دیگر، آثار نامطلوب فقر و تکاثر را به‏ویژه در عرصه اعتقادی و اخلاقی خنثی کند. مهم‏ترین ابعاد این شیوه از این قبیل است:

1. تحکیم ارزشهای اصیل

این بُعد به دو گونه، صورت پذیرفته است:
الف) تأکید بر ارزشهای اصیل از دیدگاه اسلام، همچون «ایمان و عمل صالح»،(8) «تقوا»،(1) «علم»،(2) «جهاد مالی و جانی»،(3) «زهد»(4) و «ایثار».(5)
ب) به کارگیری واژگان پرکاربردِ ادبیاتِ نظامِ ارزشی جامعه تکاثری، در مفاهیم معنوی و ارزشی. در واقع، بهره‏گیری از بار ارزشی این واژه‏ها (که ریشه در حسّ منفعت‏طلبی انسان دارد) به سود معنویت و سعادت ابدی انسان؛ برای نمونه، به کارگیری واژه‏های «تجارت»،(6) «خرید و فروش و سود»(7) و «ثروت»(8) در مفاهیم معنوی.

2. در هم شکستن ارزشهای تکاثری

این بُعد به شیوه‏های گوناگون نمود یافته است؛ از جمله: «حذف ثروت از معیارهای ارزیابی»،(9) «تبیین جایگاه ثروتمندانِ متکاثر و زراندوزان، به عنوان سرچشمه‏های ظلم اقتصادی»(10) و نیز «تأکید بر همنشینی با محرومان و دوری از متکاثران».(11)

3. تبیین وظایف ثروتمندان و فقرا

به هدف تحقق عدالت و دست‏کم کاستنِ اثرات نامطلوب اخلاقی و اجتماعی فقر و ثروت زیاد، وظایفی اخلاقی و رفتاری برای‏ثروتمندان و فقیران مؤمن ارائه شده است. در بخش وظایف ثروتمندان می‏توان به دو مورد اشاره کرد:
الف) تبیین اخلاق توانگری ؛ همچون: «نگرش توحیدی به ثروت»،(12) «لزوم آراسته شدن به فضیلتهایی همچون سخاوت،(1) فروتنی(2) و شکر(3)» و «پرهیز از بخل،(4) طغیان(5) و لهو(6)».
ب) تأکید بر رسیدگی به محرومان در دو بُعد «عاطفی»(7) و «مالی».(8)
رسیدگی به بُعد مالی محرومان از سوی ثروتمندان بخش قابل توجهی از آموزه‏های دینی به آن اختصاص یافته است. درباره وظایف فقرا نیز افزون بر تشویق به کار و تلاش برای رهایی از فقر،(9) بر رعایت «اخلاق تنگدستی» تأکید می‏شود.
برخی از این وظایف عبارت است از: «آراسته شدن به «غنای نفس» (عزّت نفس) و پرهیز از اظهار فقر»،(10) «پرهیز از تکدّی‏گری»(11) و «پرهیز از تواضع ذلّت‏گونه در برابر ثروتمندان».(12)
به خوبی روشن است که تحقّق اخلاق فقر و ثروت در جامعه، ارزشهای نظام سرمایه‏داری و تکاثری را به حاشیه می‏راند و ضمن بسترسازی برای عدالت اجتماعی، پی‏آمدهای فقر و تکاثر را نیز کاهش داده و یا خنثی می‏سازد.

ب) توزیع کالاها و خدمات

آموزه‏های اخلاقی ارائه شده در این بخش، بیشتر بر «اخلاق تجارت» متمرکز است که بخش قابل توجّه و غالبا مستقلّی از متون حدیثی و فقهی به آن اختصاص دارد.(1) در این مقام برای اختصار تنها به ذکر اصول حاکم بر اخلاق تجارت و نمودهای آن و پاره‏ای از نکات لازم بسنده می‏کنیم. اصول حاکم بر اخلاق تجارت و مصادیق برخاسته از آن عبارت است از:
1. «اصل توجّه به معنویات»: در قالب یاد خدا و معاد و توجّه به نماز در هنگام داد و ستد.(2)
2. «اصل عدالت»: رعایت میزان سود عادلانه،(3) حذف واسطه‏گری غیر لازم،(4) نفی کم‏فروشی(5) و مداخله نکردن در معامله دیگران.(6)
3. «اصل خیرخواهی و نفی غِش(7) (فریب)»: ممنوعیت فروش کالاهای تقلّبی(8) و نفی تبلیغات خلاف واقع.(9)
4. «اصل احسان»(10): پرهیز از سودخواهی در موارد خاص،(11) مواسات مالی(12) و آسان‏گیری در معامله.(1)
5. «اصل امانت بودن اموال»: ممنوعیت راکدگذاری سرمایه(2) و نفی‏احتکار.(3)
روشن است که تجارت مورد تأکید اسلام، تنها در چارچوب احکام و ارزشهای اخلاقی تحقق‏پذیر است که در غیر این صورت، مورد نکوهش قرار می‏گیرد(4) و با توجّه به همین نکته، راه رهایی از گزاره‏های متعارض‏نما درباره تجارت، آشکار می‏گردد؛ از این رو، برای نهادینه شدن اخلاق تجارت، راهکارهایی از قبیل «آموزش عمومی»،(5) «تحکیم بنیانهای اعتقادی»(6) و «نظارت بر بازار»(7) مطرح می‏شود.

اخلاق مصرف

مصرف، از نظر اقتصادی، هم علّت غایی تولید و توزیع است و هم علّت صوری؛ بدین معنا که این، مصرف‏کننده است که به تولید و چگونگی توزیع، شکل و جهت می دهد. نقش مصرف بر سایر عرصه‏های اجتماعی و سیاسی‏و نیز آثار آن بر جسم و جان آدمی کاملاً روشن است.
از سوی دیگر، الگوی مصرف فرد و جامعه، متأثر از عوامل متعدّد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و در این میان، اصول و ارزشهای اخلاقی و دینی، نقش تعیین‏کننده‏ای در تعیین الگوی مصرف دارد.
آنچه در پی می‏آید، نگاهی به اصول و محدودیتهای مصرف از دیدگاه قرآن و حدیث است که در تعیین الگوی مصرف متناسب با اهداف و جهان‏بینی اسلام تأثیرگذار است.

اهداف و انگیزه‏های مصرف

در اقتصاد سرمایه‏داری، هدف نهایی از مصرف، «افزایش مطلوبیت» (لذّت و رضایت فرد) است؛(1) از این رو، خواسته‏های انسانی، فراتر از دایره نیازهای متعادل جسمی و روحی است و شامل نیازهای کاذب و افراط در نیازهای‏حقیقی نیز می‏شود. در مکتب اسلام که سعادت مادّی و معنوی فرد و جامعه را هدف نهایی دارد، یکسری اهداف میانی و به تعبیری بهتر، راهکارهای تحقّق هدف نهایی برای مصرف مطرح شده است، بدین سبب، غالبا در کنار امر به مصرف، به هدف آن نیز اشاره شده است. «رعایت تقوا»،(2) «انجام کارهای شایسته»،(3) «شکر»(4) و «ادای حقوق»(5) بخشی از اهداف و انگیزه‏های مصرف می‏باشند.

محدودیتهای مصرف

از آنجا که مصرف از دیدگاه اسلام، همچون مقدمه‏ای برای رسیدن به سعادت حقیقی و کمال مطلوب است، مصرف کالاهایی که آدمی را از رسیدن به آن باز دارد، ممنوع است. مهم‏ترین محدودیتهای مصرف در ذیل می‏آید:
1. کالاهای ممنوع.(6)
2. اسراف و تبذیر(7): به سبب پی‏آمدهای بی‏شمار اسراف و تبذیر در عرصه اقتصادی،(1) تضییع حقوق دیگران،(2) مفاسد اخلاقی(3) و سقوط معنوی ناشی از آن دو،(4) بخش وسیعی از آموزه‏های اخلاقی ـ اقتصادی اسلام، به این موضوع اختصاص دارد. بخشی از این آموزه‏ها عبارت است از:
الف) تعیین معیارهای اسراف و تبذیر؛ شامل: مصرف در راه معصیت،(5) تضییع کالاها،(6) زیانبار بودن مصرف(7) و استفاده فراتر از حدّ نیاز.(8)
ب) تبیین گسترده اسراف و تبذیر(9) و استثنا ناپذیر بودن آن.(10)
ج) تبیین زمینه‏ها و عوامل اسراف و تبذیر؛ از جمله: ناآگاهی،(11) هواپرستی،(12) رذیلتهای اخلاقی،(13) الگوپذیری از مسرفان،(14) و تولید و عرضه نادرست کالا.(15)
د) شیوه‏های مقابله؛ همچون: تقویت باورها،(16) نظارت همگانی(17) و تربیت خانوادگی.(1)
3. اتراف (رفاه‏زدگی و مصرف‏گرایی افسارگسیخته): «اتراف» که به معنای‏برخورداری از نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوشگذرانیهای توأم با غرور و طغیان است،(2) از محدودیتهای مصرف در اسلام و از وجوه تمایز این مکتب با مکتب سرمایه‏داری به شمار می‏رود.
از دیدگاه قرآن کریم، پدیده اتراف، زمینه‏ساز تکذیب حق و مقابله با پیامبران و مصلحان اجتماعی،(3) فساد اخلاقی و رفتاری(4) و نابودی فرهنگها و تمدنهاست؛(5) از این رو، شیوه‏هایی برای مقابله با آن ارائه کرده است: تقویت باورها و ارزشهای اصیل، برقراری عدالت اجتماعی،(6) و دوریِ خواص از اتراف و رفاه‏زدگی.(7)

اصول حاکم بر مصرف

از دیدگاه اسلام، چگونگی و مقدار مصرف، بر اساس معیارها و اصولی مشخص می‏گردد که به مهم‏ترین آنها اشاره می‏کنیم:
1. اصل نیاز: تأمین نیازمندیهای مادی(8) و دستیابی به رفاه نسبی(9) (به دور از اسراف و تجمل‏گرایی) از مهم‏ترین اصول حاکم بر مصرف است. با این حال، یکی از مباحث اساسی در عرصه اخلاق مصرف، نفی نیازهای غیر واقعی است. نیازهایی که ناشی از خواسته‏های نفس و امیال بی‏کرانه آدمی،(1) تبلیغات بازرگانی(2) و یا برخاسته از شأنهای اعتباری(3) است که نه‏تنها ضرورتی ندارند، بلکه عامل سقوط و انحطاط روحی، اخلاقی و اجتماعی‏اند.
2. اصل تقدیر معیشت:(4) یعنی تدبیر امور اقتصادی و انضباط مالی با توجّه به سه محور «نیازها»، «تناسب درآمدها با هزینه‏ها»(5) و «شرایط اقتصادی جامعه و عموم مردم».(6)
3. اصل اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط در مصرف(7) که با دو معیار «نیاز» و «شرایط زمان»(8) تعیین می‏گردد.
4. اصل توجّه به اولویتها در هزینه‏های مصرفی.(9)
5 . اصل ساده‏زیستی و قناعت.(1)
6 . اصل الگوناپذیری از بیگانگان.(2)
7. اصل انفاق مازاد درآمد.(3)
این اصول و ارزشها، همگی در راستای مبانی نظام اقتصادی اسلام و به منظور دستیابی به هدف نهایی و سعادت مادّی و معنوی انسان سامان یافته است.

پي نوشت ها:

1. j25vd@noavar.com
1. البته نگاشته‏های معدودی درباره اصل ارتباط اخلاق با اقتصاد و یا طرح بخشی از مسائل آن تدوین یافته است که می‏توان به اخلاق و اقتصاد تألیف آمار تیاسن، دور القیم و الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی اثر یوسف القرضاوی و الحیاة ج3ـ6 تألیف محمدرضا و محمد و علی حکیمی اشاره کرد. ر.ک: محمد واعظ‏زاده خراسانی، «اهمیت و ضرورت بحثهای اقتصاد اسلامی»، مجموعه مقالات فارسی اوّلین مجمع بررسیهای اقتصاد اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1369ش.، ص17ـ 18.
1. ر.ک: محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، چاپ نهم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376 ش.، ص41؛ باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، چاپ هشتم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1368 ش.، ص2ـ4؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، چاپ دوم، تهران، سمت، 1374 ش.، ص1ـ2.
2. درباره این مکاتب، ر.ک: یداللّه‏ دادگر و تیمور رحمانی، مبانی و اصول علم اقتصاد، چاپ اوّل، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1380 ش.، ص45ـ47؛ محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص41ـ 55.
3. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص88 ـ91، 94، 97ـ102؛ لوئی بدن، تاریخ عقاید اقتصادی، ترجمه هوشنگ نهاوندی، چاپ دوم، تهران، مروارید، 1343 ش.، ص214، 295، 296، 321 و 322.
4. ر.ک: فریدون تفضّلی، تاریخ عقاید اقتصادی، چاپ اوّل، تهران، نشر نی، 1372 ش.، ص70؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصادی اسلامی، ص1ـ2.
1. در گذشته، «علم اقتصاد» به مثابه یکی از شاخه‏های «علم اخلاق» مورد بحث قرار می‏گرفت و حتی در غرب، اقتصاد به عنوان یکی از دروس اصلی در رشته «علوم اخلاقی» بود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، چاپ پنجم، انتشارات خوارزمی، 1373 ش.، ص40؛ آمار تیاسن، اخلاق و اقتصاد، ترجمه حسن فشارکی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات شیرازه، 1377 ش.، ص1ـ3.
2. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص1ـ2؛ آمار تیاسن، اخلاق و اقتصاد، ص2ـ3.
3. قرآن کریم از قوانین ثابت و اساسی حاکم بر نظام هستی و جوامع بشری به «سنّة اللّه‏» تعبیر کرده است که هرگز دگرگون نمی‏شود. ر.ک: اسراء/ 77؛ احزاب/ 38 و 62؛ فاطر/ 43؛ غافر/ 85؛ فتح/ 23.
4. در مورد اراده و اختیار انسان، ر.ک: کهف/ 29؛ انسان/ 3؛ رعد/ 11.
5. ر.ک: دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص1ـ2 و 22ـ23.
1. هر چند برای «علم اقتصاد» تعریفهای گوناگونی ارائه شده است، به اختصار می‏توان آن را علمی دانست که به تجزیه و تحلیل رویدادهای اقتصادی و کشف علل و عوامل آنها برای رسیدن به اهداف اقتصادی می‏پردازد.
برای اطلاع بیشتر، ر.ک: جان مارسل جین فینی، اصول علم اقتصاد، ترجمه هوشنگ نهاوندی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات مدرسه عالی حسابداری، 1350 ش.، ص 1ـ4؛ پل ساموئل سون، اقتصاد، ترجمه حسین پیرنیا، چاپ پنجم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350 ش.، ص6؛ محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص26ـ 28؛ یداللّه‏ دادگر و تیمور رحمانی، مبانی و اصول علم اقتصاد، ص34.
2. مجموعه اصول و چارچوبهای کلّیِ چگونگی برخورد با مسائل اقتصادی را «مکتب اقتصادی » می‏نامند که شامل «بایدها» و «نبایدها»ی کلّی در زمینه تولید، توزیع و مصرف است. ر.ک: محمدباقر الصدر، اقتصادنا، چاپ دوم، المجمع العلمی للشهید الصدر، 1408 ق.، ص377ـ381؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرف‏کننده مسلمان، چاپ اوّل، تهران، مرکز نشر و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1379 ش.، ص14ـ 15.
3. ر.ک: ابوالقاسم خوشحال، امهات فلسفه اخلاق، چاپ اوّل، مشهد، انتشارات بنفشه، 1380 ش.، ص81 ـ82 .
4. ر.ک: یداللّه‏ دادگر و تیمور رحمانی، مبانی و اصول علم اقتصاد، ص48.
1. Naturalism.
2. ر.ک: فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ترجمه امیر جلال‏الدین اعلم، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی و سروش، 1370 ش.، ج5، ص179؛ ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، چاپ سوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1379 ش.، ص75ـ76؛ لوسنین گلدمن، فلسفه روشنگری، ترجمه و پژوهش شیوا (منصوره) کاویانی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات فکر روز، 1375 ش.، ص72ـ 75؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیصی درآمد و نظریه رفتار مصرف‏کننده مسلمان، ص81 .
3. Naturalism.
4. ر.ک: فریدون تفضّلی، تاریخ عقاید اقتصادی، ص70ـ76؛ شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ج 1، ترجمه کریم سنجابی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1354 ش.، ص14، 107 و 108.
5. Humanism.
6. ر.ک: تونی دیویس، اومانیسم، ترجمه عباس مخبر، چاپ اوّل، تهران، نشر مرکز، 1378 ش.، ص38 و 170ـ183؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیصی درآمد و نظریه رفتار مصرف‏کننده مسلمان، ص82 .
7. Individulism.
8. ر.ک: آنتونی آرا بلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمه عباس مخبر، چاپ دوم، تهران، نشر مرکز، 1368 ش.، ص 19ـ21؛ سید رضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرف‏کننده مسلمان، ص83 .
9. ر.ک: محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص53؛ سیدرضا حسینی، الگوی تخصیص درآمد و نظریه رفتار مصرف‏کننده مسلمان، ص84 .
1. ر.ک: کارل مارکس، فقر فلسفه، ترجمه فارسی، تهران، 1358 ش.؛ محمود منتظر ظهور، اقتصاد خرد و کلان، ص59 ـ61؛ شارل ژید و شارل ریست، تاریخ عقاید اقتصادی، ج2، ص144ـ 145.
2. ر.ک: آندره پی‏تیر، مارکس و مارکسیسم، ترجمه شجاع الدین ضیائیان، 1352 ش.، ص37؛ ناصر مکارم شیرازی، پایان عمر مارکسیسم، قم، انتشارات نسل جوان، ص107؛ باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، ص152ـ153.
3. ر.ک: باقر قدیری اصلی، سیر اندیشه اقتصادی، ص122ـ140؛ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، ص98ـ100.
4. برای نمونه، ر.ک: انعام/ 102؛ رعد/ 16؛ زمر/ 62؛ غافر/ 62؛ لقمان/ 11.
5. برای نمونه، ر.ک: انعام/ 164؛ سجده/ 5 .
6. برای نمونه، ر.ک: آل عمران/ 109 و 129؛ نساء/ 126، 131 و 132.
7. برای نمونه، ر.ک: هود/ 6؛ عنکبوت/ 60؛ سبأ/ 24؛ یونس/ 31.
8. ر.ک: بقره/ 30.
9. ر.ک: نور/ 33؛ حدید/ 7؛ نیز: محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380 ش.، ج2، ص13.
1. ر.ک: مؤمنون/ 115 و 116؛ نیز: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، فلسفه اخلاق، چاپ دوم، قم، 1377 ش.، ص125 و 129.
2. ر.ک: تکاثر/ 8؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، خطبه 166.
3. ر.ک: کهف/ 29؛ رعد/ 11؛ انسان/ 3.
4. برای نمونه، ر.ک: توبه/ 100؛ نساء/ 134؛ انسان/ 27.
5. ر.ک: سجده/ 7ـ 9؛ حجر/ 28 و 29.
6. اسراء/ 100.
7. قیامت/ 20 و 21.
8. عادیات/ 8.
9. معارج/ 19ـ21.
10. علق/ 6 و 7.
1. هود/ 10.
2. ر.ک: بقره/ 30.
3. ر.ک: بقره/ 33ـ34.
4. ر.ک: اسراء/ 70؛ حجرات/ 13.
5. حشر/ 9.
6. بقره/ 265.
7. ذاریات/ 19.
8. حج/ 35.
9. هود/ 10 و 11.
10. فاطر/ 29 و 30.
11. بدین‏سان معلوم می‏گردد که توصیف انسان به صفات مذموم در قرآن، در مورد «انسان تربیت نایافته» است که تحت تأثیر بُعد «مادی» و «خاکی» خود، به این حالات گرفتار شده است.
1. ر.ک: مایکل تودارو، توسعه اقتصادی در جهان سوم، ترجمه غلامعلی فرجادی، چاپ دوم، تهران، وزارت برنامه و بودجه، 1366 ش.، ج1، ص473؛ سعید معیدفر، فرهنگ کار، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1380 ش.، ص1.
2. ر.ک: سعید معیدفر، فرهنگ کار، ص1؛ محمد ستاری‏فر، درآمدی بر سرمایه و توسعه، چاپ اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی رحمه‏الله ، 1374 ش.، ص171ـ172.
3. متأسفانه در سطح ملّی، شاهد نوعی بحران در تلقّی از کار، ارزش، اخلاق و فرهنگ کار هستیم. بیشتر کارشناسان اقتصادی، فرهنگ و اخلاق کار را در ایران، نسبتا ضعیف می‏دانند. ر.ک: تکامل فرهنگ کار (مجموعه مقالات)، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1372 ش.؛ نیز: سعید معیدفر، بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، چاپ اوّل، تهران، مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، 1377 ش.، ص13.
1. ر.ک: سعید معیدفر، بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، ص19ـ20 و 75ـ76؛ همو، فرهنگ کار، ص12ـ23.
2. هود/ 61 .
3. جاثیه/ 12 و 13.
4. ر.ک: اعراف/ 10؛ حجر/ 20 و... .
5. ر.ک: ملک/ 15؛ بقره/ 168؛ انعام/ 141، 142 و... .
6. ر.ک: انفال/ 60 .
7. ر.ک: سیدمحمدکاظم رجائی، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، چاپ اوّل، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1382 ش.، ص61 ـ156.
8. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365 ش.، ج5، ص78 و 260؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، ج3، ص147 و 243.
9. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص273.
10. ر.ک: همان، ص86؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ دوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق.، ج3، ص86 و 106.
1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص73و75؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج103، ص16.
2. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص148ـ 149.
3. با توجّه به آیه‏های مربوط که همگان را مخاطب قرار داده است.
4. ر.ک: محمد بن محمد بن النعمان (الشیخ المفید)، الامالی، چاپ دوم، قم، 1413 ق.، ص172.
5. ر.ک: عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، چاپ اوّل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366 ش.، ص152؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج103، ص106.
1. ر.ک: مؤمنون/ 115؛ نجم/ 42؛ فجر/ 27ـ30؛ ذاریات/ 56؛ نیز: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ اوّل، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417 ق.، ج18، ص394ـ 395؛ مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه‏الله ، فلسفه اخلاق، ص125 و 129.
2. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص73؛ ج6، ص287.
3. ر.ک: همان، ج5، ص72 و 78؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، چاپ ششم، تهران، مکتبة الاسلامیه، 1403 ق.، ج12، ص11.
4. ر.ک: اعراف/ 32؛ نحل/ 5، 6 و 7؛ نیز: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج6، ص238ـ512؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج79، ص295ـ324.
5. ر.ک: انفال/ 60؛ فتح/ 29.
6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص74؛ ج7، ص54 ـ 55؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج100، ص67.
7. ر.ک: اس. چارلز موریس و اون. آر. فیلیپس، تحلیل اقتصادی، نظریه و کاربرد، ترجمه حسن سبحانی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1371 ش.، ج2، ص5 ـ6؛ جعفر عبادی، مباحثی در اقتصاد خرد، چاپ اوّل، تهران، سمت، 1370 ش.، ص16ـ17.
1. ر.ک: سعید معیدفر، بررسی میزان اخلاق کار و عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر آن، ص18.
2. ر.ک: میرمحمد سیدعباس‏زاده، وجدان کار: رهیافت عملی و کاربردی، چاپ اوّل، ارومیه، آرشیا، 1374 ش.، ص11ـ14.
3. ر.ک: رعد/ 11، نجم/ 39؛ نیز: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج11، ص312ـ313؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج10، ص145؛ ج6، ص317ـ319؛ ج23، ص41ـ47، ج24، ص426ـ 428.
4. سیره معصومان علیهم‏السلام در عرصه کار و تولید، تأکیدی بر ضرورت آموزش و الگوسازی برای تقویت وجدان کاری عمومی به شمار می‏رود.
5. ر.ک: نحل/ 93؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، چاپ دوم، قم، جامعه مدرسین، 1403 ق. ، ج1، ص253.
6. ر.ک: عبد الواحد بن محمّد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص326 و 463؛ محمد بن یعقوب کلینی الکافی، ج5، ص148.
7. قصص/ 26.
8. یوسف/ 55 .
1. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص300: «برای من تفاوتی ندارد که به خائن امانت بسپارم، یا به کسی که [از امانت مراقبت نمی‏کند و آن را] تباه می‏سازد».
2. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، نامه 47.
3. ر.ک: قصص/ 73؛ یونس/ 67؛ اسراء/ 12؛ نیز: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 382؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص113؛ ج75، ص321.
4. ر.ک: زخرف/ 32؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص101؛ نیز: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، نامه 31.
5. ر.ک: حسن بن علی بن شعبة الحرّانی، تحف العقول، ترجمه آیت‏اللّه‏ کمره‏ای، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1398 ق.، ص233؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص81 و 127.
6. از جمله می‏توان به این موارد اشاره کرد: «توجّه به کیفیت»، «استفاده بهینه از امکانات»، «توجّه به اولویتها در تولید»، «نفی استثمارپذیری»، «پذیرش کار متناسب با توان»، و «حفظ منابع طبیعی و محیط زیست».
1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص182.
2. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج18، ص59؛ ج2، ص184ـ 185؛ ج8، ص200ـ203؛ ج10، ص288؛ ج16، ص201.
3. نوح/ 10ـ12؛ نیز ر.ک: هود/ 3 و 52.
1. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 409؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، چاپ اوّل، دمشق، دار القلم ـ بیروت، الدار الشامیه، 1416 ق.، ص609.
2. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص551 و 553.
3. ر.ک: همان، ج2، ص105.
4. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج2، چاپ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1365 ش.، ص120؛ ابوبکر عبدالرازق، المصنف، تحقیق حبیب‏الرحمن الاعظمی، چاپ اوّل، المجلس العلمی، ج3، ص49.
5. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص468 و 551؛ ج3، ص475؛ ج5، ص115؛ ج8، ص93.
6. ر.ک: همان، ج2، ص610.
7. اعراف/ 96.
8. طلاق/ 2 و 3.
9. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص375؛ ج19، ص226 و 328.
1. همچنین، ر.ک: متقی هندی، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بیروت، مؤسسة الرسالة، 109 ق.، ج3، ص96؛ محمد ری‏شهری، التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة، چاپ اوّل، قم، دار الحدیث، 1380 ش.، ص309ـ310.
2. ر.ک: حسین نمازی، نظامهای اقتصادی، چاپ اوّل، تهران، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1374 ش.، ص81 ـ82.
3. ر.ک: اعراف/ 96؛ نیز: یوسف القرضاوی، دور القیم و الاخلاق فی الاقتصاد الاسلامی، چاپ اوّل، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1417 ق.، ص164.
4. ر.ک: ابراهیم/ 7؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 427.
5. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، الامالی، چاپ اوّل، دار الثقافة، قم، 1414 ق.، ص676 .
6. ر.ک: سبأ/ 39؛ روم/ 39؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 132 و 244.
7. ر.ک: نحل/ 112؛ سبأ/ 15ـ21؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص274؛ ج8، ص395.
8. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، نامه 53.
9. ر.ک: بقره/ 276؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج2، ص423؛ عبدالرحمن سیوطی، الجامع الصغیر، چاپ اوّل، بیروت، دارالفکر، 1401 ق.، ج2، ص22.
1. بدین سان معلوم می‏گردد که بخش عمده‏ای از رشد اقتصادی جوامع پیشرفته، نه معلول فساد اخلاقی آنان، بلکه مرهون رعایت بعضی از اصول اخلاقی و در واقع، رعایت تقوای اقتصادی است. گو اینکه بخشی از آن، به‏ویژه در کشورهای غربی، نتیجه استعمار و استثمار (غصب ثروت و امکانات) کشورهای جهان سوم در طول سالیان متمادی است که از دیدگاه اسلام کاملاً مردود است.
2. ر.ک: حدید/ 23؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 431.
3. ر.ک: مرتضی مطهری، سیری در نهج البلاغه، چاپ نهم، تهران، صدرا، 1372 ش.، ص247.
4. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: محمد جمال خلیلیان اشکذری، فرهنگ اسلامی و توسعه اقتصادی، چاپ اوّل، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381 ش.، ص193ـ 195.
5. با توجّه به مفهوم لغوی قناعت. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، چاپ اوّل، بیروت، دار الفکر، 1410 ق.، ج8، ص297.
1. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 363.
2. ر.ک: عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص393.
3. ر.ک: حسین نمازی، نظامهای اقتصادی، ص343؛ باقر قدیری اصلی، کلیات علم اقتصاد، چاپ هفتم، تهران، سپهر، 1372 ش.، ص19.
4. ر.ک: محمدباقر الصدر، ص335ـ 345.
5. ر.ک: ابراهیم/ 32 و 34؛ محمد باقر الصدر، ص346ـ 348.
6. برای نمونه، بر اساس آمار، امروزه 200 نفر از ثروتمندترین افراد جهان، ثروتی بیش از مجموع درآمد 45 درصد جمعیت جهان دارند! در کشور ما نیز 70% ثروت کشور، نصیب 20% مردم می‏شود! ر.ک: اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال هجدهم، شماره 193ـ194، مهر و آبان 1382 ش.، ص161؛ ابراهیم رزّاقی، اقتصاد ایران، چاپ اوّل، تهران، نشر نی، 1376 ش.، ص 202؛ عیار، ضمیمه اقتصادی روزنامه قدس، شماره 4585، 5 آذر 1382 ش. ، ص2.
1. برای اطلاع بیشتر در این باره، ر.ک: محمدرضا و محمدعلی و علی حکیمی ، الحیاة، چاپ اوّل، تهران، مکتب نشر الثقافة الاسلامیة، 1368 ش.، ج6، ص430.
2. ر.ک: بقره/ 22 و 29 و 168؛ اعراف/ 10؛ ابراهیم/ 32؛ الرحمن/ 10؛ واژه‏های «لکم»، «للنّاس» و «للأنام» در این آیه‏ها مورد توجّه است.
3. ر.ک: زخرف/ 32.
4. ر.ک: حجرات/ 1؛ آل عمران/ 103.
5. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص171؛ حسن بن علی بن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص339؛ عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص417.
6. ر.ک: حشر/ 9؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص172.
7. ر.ک: محمدرضا و محمدعلی و علی حکیمی، الحیاة، ج4، ص278ـ317.
8. برای نمونه، ر.ک: توبه/ 20؛ سبأ/ 37.
1. ر.ک: بقره/ 197؛ اعراف/ 26؛ حجرات/ 13.
2. ر.ک: بقره/ 247؛ زمر/ 9؛ مجادله/ 11.
3. ر.ک: انفال/ 72 و 74؛ توبه/ 20؛ صف/ 10 و 11.
4. ر.ک: حدید/ 23.
5. ر.ک: حشر/ 9؛ انسان/ 8 .
6. واژه «تجارت» نُه بار در قرآن آمده است که در سه مورد، مفهوم معنویِ آن اراده شده است. ر.ک: صف/ 10 و 12؛ غافر/ 29 و 30؛ بقره/ 16.
7. ر.ک: توبه/ 111.
8. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 37، 76 و 363؛ نیز: محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج3، ص336ـ357.
9. ر.ک: سبأ/ 37؛ زخرف/ 33ـ 35؛ مؤمنون/ 55 و 56 .
10. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت، 320.
11. ر.ک: هود/ 29؛ کهف/ 28.
12. ر.ک: نمل/ 40؛ کهف/ 98.
1. ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج68، ص354.
2. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 398.
3. ر.ک: همان، حکمت 65 .
4. ر.ک: آل عمران/ 180.
5. ر.ک: طه/ 81 .
6. ر.ک: منافقون/ 9.
7. ر.ک: بقره/ 263؛ ماعون/ 1ـ2؛ فجر/ 17؛ ضحی/ 9ـ10؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص199 و 201.
8. بیش از 190 آیه در قرآن (حدود 3% کل آیه‏های قرآن) به موضوع انفاق اختصاص یافته است؛ برای نمونه، ر.ک: بقره/ 261ـ274.
9. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص86 .
10. ر.ک: بقره/ 273؛ حسن بن علی شعبة الحرانی، تحف العقول، ص40.
11. ر.ک: بقره/ 273؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص19ـ20.
12. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 219 و 398.
1. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص150، «باب آداب التجارة»؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج3، ص192، «باب التجارة و آدابها و فضلها و فقهها»؛ محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج7، ص2، «باب فضل التجارة و آدابها...»؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج12، ص282، «ابواب آداب التجارة»؛ شهید ثانی، شرح اللمعة، ج3، ص294، «القول فی‏الآداب»... .
2. ر.ک: نور/ 37؛ جمعه/ 9؛ محمد بن یعقوب کلینی ، الکافی، ج5، ص156.
3. در این بخش، بر تعیین میزان سود، بر اساس قانون عرضه و تقاضا و بدون زیان وارد شدن به فروشنده و خریدار و نیز نفی تبانی و ایجاد انحصار برای بالا بردن قیمتها تأکید می‏شود، چیزی که امروزه در قالب تشکیل کارتلها و تراستها، گستره کمی و کیفی فزاینده‏ای یافته است. ر.ک: نهج البلاغه، نامه 53؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص161 و 164.
4. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص1688.
5. در قرآن کریم، 21 آیه به صورت مستقیم یا اشاره، به این موضوع پرداخته است. برای نمونه، ر.ک: مطفّفین/ 1ـ3؛ اسراء/ 35.
6. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، چاپ سوم، قم، جامعه مدرسین، 1413 ق.، ج4، ص3.
7. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص160.
8. ر.ک: همان؛ نیز: متقی هندی، کنز العمّال، ج2، ص159.
9. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص60 و 559.
10. ر.ک: نحل/ 90؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، نامه 53.
11. همچون سود بردن از مؤمن در دادوستد جزئی و نیز سود بردن از درماندگان. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص154 و 310.
12. ر.ک: همان، ص166.
1. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج7، ص18.
2. توبه/ 34 و 35؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج9، ص258ـ260 و 269ـ274؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص91.
3. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، نامه 53؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص165.
4. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج3، ص199؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص150.
5. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص150.
6. ر.ک: مطفّفین/ 4ـ6؛ حسن بن علی بن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص26.
7. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص151 و 161.
1. ر.ک: جوزف آ. شومپتر، تاریخ تحلیل اقتصادی، ترجمه فریدون فاطمی، چاپ اوّل، نشر مرکز، تهران، 1375 ش.، ج1، ص170ـ 175.
2. ر.ک: مائده/ 88؛ بقره/ 168؛ طه/ 81 .
3. ر.ک: مؤمنون/ 51.
4. ر.ک: بقره/ 172؛ نحل/ 114.
5. ر.ک: انعام/ 141.
6. این کالاها در فقه به تفصیل مطرح شده است؛ برای نمونه، ر.ک: به مباحث فقهی ذیل بقره/ 173؛ مائده/ 3 و 90؛ انعام/ 141 و 145؛ نحل/ 115؛ نیز، ر.ک: سیدمحمدکاظم رجائی، معجم موضوعی آیات اقتصادی قرآن، ص330ـ334.
7. برای مفهوم و تفاوت آن دو ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص148؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج12، ص97؛ محمد علی الانصاری، دراسة حول الاسراف فی الکتاب و السنة، چاپ اوّل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1421 ق.، ص19.
1. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص52.
2. ر.ک: محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج3، ص167؛ نیز، ر.ک: دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان، پدیده‏شناسی فقر و توسعه، چاپ اوّل، قم، بوستان کتاب، 1380 ش.، ج1، ص220ـ221؛ ج2، ص244ـ248.
3. ر.ک: شعراء/ 151 و 152.
4. ر.ک: انعام/ 141؛ اعراف/ 31؛ مؤمن/ 28؛ اسراء/ 26 و 27.
5. ر.ک: محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر عیّاشی، ج2، ص288.
6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص52.
7. ر.ک: همان، ص53 .
8. ر.ک: اعراف/ 31؛ عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص359؛ نیز، ر.ک: محمدعلی الانصاری، دراسة حول الاسراف فی الکتاب و السنّة، ص33ـ34.
9. ر.ک: محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج4، ص203ـ 215.
10. ر.ک: انعام/ 141؛ اسراء/ 29؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص11 و 32 و ج5، ص67.
11. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 67.
12. ر.ک: کهف/ 28.
13. ر.ک: یونس/ 83؛ دخان/ 31؛ محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، ج4، ص11ـ12.
14. ر.ک: شعراء/ 151؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص137.
15. ر.ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص618 ـ 619.
16. ر.ک: تکاثر/ 8؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، خطبه 126.
17. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ اوّل، بیروت، دار المعرفه، 1406 ق.، ج7ـ 8، ص310.
1. ر.ک: نعمان بن محمد تمیمی، دعائم الاسلام، چاپ دوم، مصر، دار المعارف، 1385 ق.، ج2، ص115.
2. ر.ک: ابن منظور، لسان العرب، ج9، ص17؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص166.
3. ر.ک: سبأ/ 34؛ زخرف/ 23ـ24؛ مؤمنون/ 23ـ37؛ واقعه/ 45ـ 48.
4. ر.ک: قلم/ 12ـ14؛ سبأ/ 34ـ 35؛ شعراء/ 147ـ152؛ اسراء/ 16.
5. ر.ک: اسراء/ 16.
6. ر.ک: عبدالواحد بن محمد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ص340؛ نیز: رضا حق‏پناه، «پی‏آمدهای اتراف»، اندیشه حوزه، شماره 6، سال 5، ص171ـ 178.
7. ر.ک: محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج1، ص395؛ محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص613 و ج17، ص10.
8. برای آگاهی از گستره نیازهای مادّی مورد نظر اسلام، ر.ک: محمدرضا و محمد و علی حکیمی، الحیاة، ج6، ص112ـ149.
9. ر.ک: اعراف/ 32؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج3، ص556؛ ج6، ص526 و 536.
1. ر.ک: یوسف/ 53؛ حسن بن علی بن شعبة الحرانی، تحف العقول، ص37.
2. استفاده از ابزار «تبلیغات» برای ایجاد نیاز کاذب به مصرف، از شیوه‏های رایج سرمایه‏داران بزرگ دنیاست. (برای تفصیل آن، ر.ک: ای. ک. هانت، تکامل نهادها و ایدئولوژیهای اقتصادی، ترجمه سهراب بهداد، چاپ اوّل، تهران، 1358 ش.، ص138ـ 139). معصومان علیهم‏السلام با سیره خود، از هرگونه اقدامی که تبلیغ عملی مصرف‏گرایی تلقّی می‏شد، منع می‏کردند. برای نمونه، ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 7ـ 8، ص310.
3. از مجموع آموزه‏های دینی برمی‏آید که رعایت «شأن» در بهره‏برداری از امکانات، دو گونه است:
1. هر فرد، برای انجام صحیح وظایف خود، برابر شأن (یعنی موقعیت و مسئولیت خود) از امکانات مادّی بهره گیرد. این گونه شأن، توأم با «نیاز» و پذیرفتنی است.
2. شأنهای اعتباری، بدین معنا که شخص، به سبب مقام و موقعیت اجتماعی خود یا بستگانش، خود را نیازمند مصرف کالاهای گران‏قیمت و تجملاتی بداند! رعایت چنین شأنی، مردود و نکوهیده است. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، خطبه 200؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص410؛ ج5، ص339ـ343؛ احمد عابدینی، «امام خمینی، ساده‏زیستی و مسئله شأن»، فقه، شماره 21 و 22، سال 6، ص293 و 329ـ349.
4. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص32.
5. ر.ک: طلاق/ 7.
6. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج5، ص166.
7. ر.ک: فرقان/ 67؛ مائده/ 87؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص55.
8. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص411؛ ج6، ص442؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، نامه 45.
9. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج6، ص171؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج4، ص32.
1. ر.ک: محمد ین یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص241؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 221 و 467. گفتنی است که مطلوبیت ساده‏زیستی و قناعت، منافاتی با اصل اعتدال ندارد؛ زیرا مرز مطلوبیت ساده‏زیستی، حدّاقل اعتدال است؛ یعنی در محدوده اعتدال، به مصرف کمتر بسنده شود. اما ساده‏زیستی فراتر از حدّ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و علی علیه‏السلام از یکسو به سبب شرایط دشوار اقتصادی آن زمان و از سوی دیگر، وظیفه خاص «رهبری جامعه» بوده است. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص410؛ نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، خطبه 200 و نامه 45.
2. ر.ک: محمد بن حسن (شیخ طوسی)، تهذیب الاحکام، ج6، ص172؛ محمد ری‏شهری، التنمیة الاقتصادیة فی الکتاب و السنّة، ص246.
3. ر.ک: نهج البلاغه، ترجمه و شرح فیض‏الاسلام، حکمت 118.

مقالات مشابه

تورش‌های رفتاری در مسائل اقتصادی از منظر قرآن کریم

نام نشریهپژوهش دینی

نام نویسندهامیر خادم علی‌زاده, محمد سجاد سیاهکار‌زاده

اخلاق اقتصادی از منظر قرآن کریم

نام نشریهآفاق دین

نام نویسندهعنایت شریفی